بدین ترتیب، ادعای شخصی بودن دین براساس نگرش لیبرالیسم دینی با شکست مواجه میشود چرا که عقل و شیوه عقلانی از تحقیق و اثبات عقاید دینی ناتوان نیستند. شخصی تلقی کردن دین، محدود نمودن آن به باور و ایمان شخصی و ـ حداکثر ـ انجام مناسک و آیینهای عبادی فردی و قطع ارتباط میان برنامهها و تعالیم اجتماعی و یِ وحی و مناسک شخصی آن بر این امر مبتنی است که عقل انسان از دستیابی به وحی و اثبات عقاید دینی ناتوان باشد. با شکست آن مبنای موهوم که دین عقلانی نیست و عقل از اثبات عقاید دینی ناتوان است به این نتیجه رهنمون میشویم که عقل با اثبات اصول عقاید دینی، به ویژه مساله وجود خداوند و نبوّت و بعثت پیامبران، انسان را به اطاعت از انبیای الهی و پیروی از برنامههای همه جانبه آنها فرا میخواند. پس از تصدیق و اذعان به اینکه حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر خداست و آدمیان و دیگر مخلوقات از معارضه با معجزات وی، خصوصاً قرآن، ناتوانند: «ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین فان لم تفعلوا و لن تفعلوا.؛
اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید (لااقل) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست میگوئید، اگر این کار نکردید و هرگز نخواهید کرد.»، عقل همگان را به پیروی از وی دعوت میکند: «ان کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله؛
بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد،.».
درباره این سایت