در هر صورت، لیبرالیسم دینی و لیبرالیسم ی علی‌رغم اختلاف نظری که ممکن است در تفسیر حوزه امور شخصی و امور عمومی یا دیگر مسائل داشته باشند، قلمرو دین را مختص به شخص و فرد می‌دانند و از این قلمرو را به زیانخود دین، علم تجربی، فلسفه و اخلاق می‌دانند در حالی که نگرشهای کلامی دیگر، همچو اگزیستانسالیسم مسیحی، شباهتهایی با لیبرالیسم دینی دارند. دیدگاه اخیر که دین را به قلمرو رابطه من ـ تو فرو می‌کاهد، منطقاً شخصی بودن دین را نتیجه می‌دهد. رویکرد به این راه حلهای بدیل در حقیقت برای نجات دین از مشکلات ـ عمدتاً معرفت شناختی و کلامی ـ ناشی شده است. بسیاری از دین باوران و اولیای ادیان مسیحی و یهودی به چنین راه حلهایی ملتزم شده‌اند و برای حفظ دین، قلمرو دین را به حوزه امور فردی و شخصی اختصاص داده‌اند، در ت دین را از دخالت در مسائل ی و اجتماعی معذور داشته‌اند و در مسائل فلسفی و اعتقادی یا کلامی، باورهای دینی و مانند آن را فراتر از دسترس عقل و یا غیر آن دانسته‌اند، به نظر آنان، تنها احساس شخصی است که می‌تواند انسان را به دین رهنمون باشد. آنان که چنین احساسی ندارند قهراً دینی نخواهند داشت چرا که تمام راههای معرفت برای آنها مسدود است. بدین سان، حاکمیت مطلق و بی چون و چرای دین بر سراسر ابعاد حیات انسان و تمام شؤون وجودی او زیر سؤال می‌رود و مبنای آن سست می‌شود و سرانجام فرو می‌ریزد.
با تحلیلی که ارائه شد روشن می‌شود که مساله قلمرو دین در غرب، از یک سو، با نگرش‌های نوظهور در فلسفه دین، معرفت شناسی و کلام جدید در ارتباط است و از سوی دیگر، با دیدگاههای نوین در ت و حقوق پیوندی تنگاتنگ دارد. بر ‌اندیشه‌ورزان است که در بررسی آراء متفکرین غربی در این مبحث، به هر دو جهت توجه کنند و واکنشی مناسب با آن دو داشته باشند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

toor Karla دکتر علي اميراحمدي wikichejoor sargarmi13 Connor نمايشگاه مبل به هیچ کس در هیچ کجا مختصر نچرال فرش خوشبو کننده لهستانی