مساله قلمرو دین به لحاظ تاریخی در میان مسلمانان تا انقلاب مشروطیت و شاید کمی پیشتر، قابل تعقیب میباشد و این مبحث تنها از جهت دوّم در میان مسلمانان مطرح شده است. مشکلات معرفت شناختی یا غیر آن، به دلیل فطری بودناسلام و مصون ماندن آن از تحریف و به دلیل قدرت تحلیل عقلانی قوی، در مکتبهای فلسفی و کلامی کمتر مطرح شده و یا اصلاً مطرح نشده است. از آنجا که پاسداران سنگرهای فرهنگی اسلام برای دفاع از باورهای دینی نه به ارعاب وشکنجه روی آوردهاند و نه به شیوههای نادرست تحقیق، احساس نیاز یا فرصت و مجال کمتری برای روی آوردن اندیشمندان اسلامی به چنین نگرشهایی بوده است. افزون بر آن، اگر مساله قلمرو دین صرفاً از لحاظ ی و اجتماعی مطرح شده است، میتوان گفت که عمدتاً عواملی خارجی وجود دارد. استعمارگران با تبلیغات و با کمک عوامل نفوذی خود به برخی از رجال این مملکت در قرن اخیر باوراندند که دین در امور ی دخالتی ندارد و سکولاریسم و جدایی دین از ت را عملاً بر آنها تحمیل کردند.
احتمالاً عوامل داخلی و روانی ـ همچون شکستهای پیاپی در انقلابهای عظیم مردمی برای احیای عدالت و دیگر ارزشهای دینی ـ بی تاثیر نبوده است ولی عمدتاً نقش بیگانگان را در ترویج چنیناندیشهای نمیتوان از نظر دور داشت. حضرت امام خمینی این پدیده شوم و متعفن را در جامعه وارفته و افسرده آن روز میدید و در صدد اصلاح آن برآمد. به نظر میرسد مهمترین نقش حضرت امام در مورد مبحث قلمرو دین احیای اندیشه ناب محمّدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبنی بر عدم جدایی دین از ت و زدودن آن افکار انحرافی از اذهان اندیشمندان، صاحب نظران و بالاخره توده مردم بود. برجستهترین نقش امام موفقیت ایشان در بازسازی اندیشهها بود. آنگاه که اندیشهها تبلور یافت و مردم دوباره به اسلام ناب توجه کردند و دیدند که وظیفه دارند همچون تکالیف فردی به تکلیفهای اجتماعی و ی بپردازند، یک صدا خروشیدند و به یک ندا لبیک گفتند و آن ندا، ندای ملکوتی امام بود که مردم را به نصرت و یاری دین خدا و احیای ارزشها و نابودی نظام طاغوتی فرا میخواند.
درباره این سایت